اگر زوجه به دلیل دخالتهای مادر زوج قصد مطالبه مهریه را داشته باشد زوج باید پرداخت کند؟

با سلام از اینکه صحبتهام طولانی شده شرمنده و پیشا پیش از وقتی که میزارید ممنونم. اهل شهرستان هستم و با دوتا وکیل مشورت کردم تو اینترنت میگشتم سایت شما را دیدم خواستم نظر شما را هم بدونم لطف میکنید راهنماییم کنید. یک سال پیش با خانومم عقد کردیم بعد از عقد اخلاق و رفتارش شروع به تغییر کرد. به بهانه های مختلف شروع به ایراد گرفتن از خانواده من کرد. که خانواده تو دارن به من طعنه میزنن مثلا شب خواستگاری که خانواده ها بار اول بوده همدیگه را میدیدن خاله خانومم میگه همه از دست زبان من در عذاب هستند خواهر منم از ما میگه که ما خانوادگی ادمهای ساکتی هستیم. خانومم گیر داده که اینجا خواهرت به خاله و خانواده من طعنه زده که ادمهای وراج و پر حرفی هستید شما. داییم بخاطر عروس و داماد بودنمون بعد از عقد میخواست برا شام دعوتمون کنه. خانومم گیر داد که مامانت به داییت گفته که ما را فلان شب دعوت کنه. سر همین قضیه مجبور شدم که اون مهمونی را کنسل کنم . سر همین مسائل بیخود دو سه هفته قهر میکرد و میگفت تو باید تو روی خانواده ات بایستی باهاشون گلاویز بشی. هر چی من راههای مختلف را امتحان کردم گفتم منظوری ندارن گفت تو داری پشتیبانی خانواده ات را میکنی روش را عوض کردم گفتم من معذرت میخوام اما اون هی بدتر کرد و میگفت تو جرات نداری تو روی خانواده ات بایستی اینم بگم که تو دوران عقد هم با رضایت (یا حتی بگم خواسته ) خودش رابطه جنسی داشتیم. یه روز هم گفت من سه دانگ خونه ای که تو قباله ام هست را میخوام باید بریم دفتر اسناد رسمی بزنی به اسمم. گفتم خونه که سند نداره بعدشم خونه به اسم باباست چون بابا خریده اگه قرار باشه به اسمت زده بشه باید به بابا بگم اون بیاد بزنه گفت به بابات بگو منم شب رفتم خونه به بابا گفتم بابا هم تعجب کرد و گفت بگو بزرگترش فردا شب خونه شون باشن تا بریم ببینیم مشکلش چیه به ما گفت قراره داییش بیاد وقتی رفتیم داییش نبود و دروغ به ما گفته بود و فقط خودش و مادرش خونه شون بود و گفت ما میخوایم خودمون مشکل را حل کنیم و کسی نفهمه. به احترام مادرش نشستیم اما به هیچ نتیجه ای نرسیدیم و سر همین قضیه یه چند هفته ای باز قهر بود و من هرچی رفتم سراغش گفت که نه ما به درد هم نمیخوریم و من طلاقم را میخوام. یه شب گفت اگه قرار باشه برگردم زندگی کنیم چندتا شرط دارم یکی اینکه اول کل مهریه را میگیرم بعد میام سر خونه زندگیمون دوم قید خانواده ات را باید کلا بزنی در حالی که خانواده ام همه اش بهش احترام میزاشتن و مثل دختر خودشون دوستش داشتن. منم وقتی دیدم اینجوری میگه یه روز بهش گفتم خوب حالا که سه ماهه داری حرف از جدایی میزنی بیا بریم توافقی جدا شیم گفت باشه منم نظرم همینه اما باید همه مهریه منو بدی. منم گفتم دیگه این که نمیشه توافقی جدا شدن و گفتم طلاقت نمیدم . تو همین سه ماه رفته بود و نفقه و مهریه اش را درخواست داده بود. تو این مدت در حالی که من بهش تهمت نزده بودم به دوتا برادرش گفته بود که شوهرم بهم تهمت زده که تو قبل از عقد با یه پسره در ارتباط بودی و چون خودشون مستاجر بودن و فضا برای نگهداری جهیزیه اش نداشتن داد به من گفت ببر بزار تو زیر زمین خونتون. برای اینکه گفته بود طلاق میخواد و میخواست بیاد جهیزهی اش را از خونه ما ببره به برادرهاش گفته بود که شوهرم بهم تهمت زده و اونها هم چون اصلیتشون شهرکردی و متعصب هستند اصلا نیومدن ببینن واقعیت داره یا نه . اومدن در خونه و شروع به دعوا و کتک کاری کردن و به خواهر من تهمت زدن که خواهر خودت با یه پسر در ارتباط و پدرم هم برای اینکه بیشتر ابرو ریزی نکن تو محل منو جدا کرد و جهیزیه را داد بهشون بردن. تا اینکه یه دفعه ۱۵ بهمن قرار گذاشت که بریم با هم حرف بزنیم منم قبول کردم (۱۵ بهمن تاریخ تولدش بود من برای حسن نیتم براش گل گرفتم و یه پلاک طلا. ولی اون سوء استفاده کرد از این موضوع و رفت به خانواده اش گفته بود که شوهرم فهمیده اشتباه کرده و مقصر بوده و اینها را برام به عنوان معذرت خواهی گرفته.) همون روز یه آقایی زنگ زد و گفت من وکیل خانمت هستم و ایشون از شکایتشون منصرف شده بودن ولی چون با واسطه به من در تماس بودن من اشتباه متوجه شدم و دوتا ابلاغیه براتون میاد شما نمیخواد بهش اهمیت بدید. . وقتی رفتیم با خانومم حرف بزنیم یه دفعه نسبت به قبل چرخیده بود و گفت من میخوام زندگی کنم باهات فقط یه شرط دارم اینکه برای اینکه زندگیمون خوب بشه و مشکلاتمون حل بشه بریم پیش مشاور منم گفتم باشه چهل روز رفتیم مشاوره و مشاوره به من گفت که خانمت حداقل باید یک تا دوسال بصورت مدام تحت نظر مشاور باشه تا در حین مشاوره رفتن ها آقای دکتر بهش گفته بود که باید برای اعتماد سازی بینتون هر مسئله حقوقی بینتون هست بسته بشه. چون خودش و وکیلش به من گفته بودن پرونده را بستن ولی من تو دادگستری دوبار رفتم پرسیدم گفتن که نه پرونده بازه و باید در تاریخ مشخص شده تو دادگاه حاضر بشی خانومم هم خودش بهم گفت با هم میریم و پرونده ها را میبندم. دکتر مشاور هم تو جلسه آخر بهمون گفته بود که شما با این اخلاق و رفتار و اعتقاداتی که دارید زورتون به زندگی مشترک با هم نمیرسه چون من یه ادم مذهبی هستم و اونم موقع آشنایی خودش را یه ادمی معرفی کرده بود که مقید به انجام دادن واجباتش هست در حالی که تو این یکسال نبود. ولی بازم دکتر مشاور تصمیم گیری را بر عهده خودمون گذاشت و گفت نظر من اینه و یه راه هم پیشنهاد میکنم اینه که برای یه مدتی از هم فاصله بگیرید تا بتونید بهتر فکر کنید و تصمیم بگیرید. هشت ماه حرف منو که قبول نکرد وقتی خانواده ها از مشکلاتمون با خبر شدن حرف بزرگترها را هم قبول نکرد گفت بریم پیش مشاور در اخر پیشنهادی هم که مشاور داد را یه روز میگه باشه یه روز دیگه قبول نمیکنه. پرونده های شکایت را که خودش بهم گفته بود با هم میریم میبنده را میگه نه من نمیبندم چون حق منه و میخوام این یکماه صبر کنم اگه به نتیجه نرسیدیم دنبال شکایتهام را بگیرم. علنا داره از مهریه و نفقه اش به عنوان یه چماق بالای سر من استفاده میکنه تا من هرچی میگه قبول کنم. میگه باید حسابهای بانکیت و حقوقت (حدود ۸۰۰ هزار تومن) تحت نظر من باشه . هرجا خواستی بری باید به من بگی اگه نگی کجا رفتی یعنی اینکه با یه دختر دیگه رابطه داری یا داری یه چیزی را از من پنهان میکنی. در حالی که همه این مسائل را پیش مشاور توافق کرده بودیم که بزاره کنار و دکتر بهش گفته بود که این سوء ظنت را باید ببینی از کجا نشأت میگیره که برای هر اتفاقی که میافته اولین دلیلی که به ذهنت میرسه یه عامل منفیه. حالا من باید چیکار کنم. اگه بخواد مهریه اش را بگیره من که تواناییش را ندارم . پدرم هرچی داشت فروخت و یه خونه ۲۰۰ میلیونی گرفت که توش زندگی کنیم و سه دانگش را تو قباله زنم انداخت هنوز ۸۰ میلیون دیگه بخاطر خونه بدهکاریم   اگر امکانش هست از طریق ایمیل جواب را بدید و تو سایت نمایش داده نشه با تشکر