قوانین و مقررات

خیارات همان حق فسخ است!

درمطالب گذشته از عقد بیع و شرایط آن سخن گفتیم. حال می خواهیم از حق فسخ که در قانون مدنی بنام خیارات از آن  نام برده است و با ذکر انواع آن  , حقوق دارندگان خیار را برایشان شرح دهیم.

خیارات در قانون مدنی

خیار اسم مصدر باب اختیار است به معنای ” توانایی طرف معامله بر فسخ عقد”

انواع خیارات در حقوق مدنی

  1. خیار مجلس

طبق ماده 397 ق . م  :

هریک از متبایعین بعد از عقد فی المجلس و مادام که متفرق نشده اند اختیار فسخ معامله دارند.

به زبان خودمانی یعنی خریدار و فروشنده بعد از خرید و فروش تا وقتی که مکان خرید و فروش انجام شده را ترک نکرده باشند و از همدیگر جدا نشده باشند خیار مجلس دارند و می توانند معامله انجام شده را فسخ کنند. اما اگر فروشنده یا خریدار متفرق شوند دیگر حق فسخ معامله ندارند.

  1. خیار حیوان)  مختص به خریدار)

بنابر ماده 398 ق. م :

(اگر مبیع حیوان باشد مشتری تا 3 روز از حین عقد اختیار فسخ معامله دا دارد).

خیار حیوان مختص به مشتری است .

پس اگر حیوان زنده ای می خرید تا 3 روز حق فسخ معامله را خواهید داشت اما بیشتر از 3 روز این حق  از شما زایل می شود.

  1. خیار تاخیر ثمن

وفق ماده 402 ماده مدنی :

(هرگاه مبیع عین خارجی و یا در حکم آن بوده و برای تادیه ثمن یا تسلیم مبیع بین متبایعین اجلی معین نشده باشد اگر سه روز از تاریخ بیع بگذرد و در این مدت نه بایع مبیع را تسلیم مشتری نماید و نه مشتری تمام ثمن را به بایع بدهد بایع مختار در فسخ معامله می شود).

با زبانی روشن تر : اگر معامله ی خرید و فروشی کردید و در آن معامله برای رد و بدل کردن مورد معامله و ثمن آن مدتی تعیین نشده باشد پس از گذشت 3 روز فروشنده می تواند معامله را فسخ کند.

توجه = مورد معامله باید عین خارجی یا در حکم آن یعنی کلی در معین باشد, در صورتی که مبیع کلی فی الذمه باشد و خریدار ثمن معامله را ظرف 3 روز تسلیم نکند خیار تاخیر ثمن به وجود نخواهد آمد.

توجه = اگر قسمتی از ثمن پرداخت شده باشد و بخشی از مبیع  تسلیم شده باشد حق خیار تاخیر ثمن ساقط می شود. برای اجرای خیار تاخیر ثمن باید هیچ یک حتی بخشی از آن پرداخت و تسلیم نشده باشد.

نکته مهم در ارتباط با سه خیار تعریف شده ی بالا

طبق ماده 456 ق . م  :

(این سه خیار , خیارات مختص بیع می باشد و در هیچ یک از معاملات دیگر  کاربرد ندارد).

اما خیاراتی که در زیر به تعریف آن می پردازیم  , خیارات مشترک بین بیع و سایر عقود است.

  1. خیار شرط

بنابر ماده 399 ق.م :

در عقد بیع  ممکن است برای بایع یا مشتری یا هردو یا اشخاص ثالث اختیار فسخ معامله در مدت معین شرط شود.

ماده 401 ق . م :

مدت خیار شرط باید معلوم باشد در غیر این صورت عقد و شرط هر دو باطل است .

پس زمانی که معامله ای انجام می دهید می توانید در قرارداد برای فروشنده یا مشتری و یا شخص ثالث حق فسخ قرار دهید با ذکر مدت معین. و در آن مدت شخص صاحب خیار شرط می تواند معامله را فسخ کند.

  1. خیار رویت و تخلف وصف

خیار رویت:

طبق ماده 413 ق.م:

هرگاه یکی از دو طرف معامله مالی را سابقا دیده باشد و با اعتماد بر رویت سابق معامله کند و بعدا معلوم شود که مال مزبور اوصاف سابق را از دست داده است  , اختیار فسخ معامله را دارد.

با این اوصاف اگر مالی را قبلا دیده اید و کاملا آن را پسندیده  بودید و به اطمینان رویت گذشته آن را خریدید  ولی بعد از معامله مالی که به شما می دهند آن چیزی نیست که  در گذشته دیده و پسندیده بودید حق فسخ معامله را خواهید داشت.

(توجه داشته باشید خیار رویت  مختص به مشتری نیست و بایع همان فروشنده نیز می تواند ازین خیار استفاده کند).

و اما خیار تخلف وصف :

ماده 410 ق.م :

هرگاه کسی مالی را ندیده و آن را فقط با اعتماد به توصیف خریداری کند اگر بعدا آن را فاقد آن اوصاف دریابد می تواند بیع را فسخ کند و همچنین خریدار مبیع را دیده باشد ولی بایع با اعتماد به توصیف مبیع آن را فروخته باشد  و سپس معلوم شود مبیع دارای اوصافی غیر از آنچه قبل از معامله بیان شده  یعنی دارای اوصافی بهتر بوده است  بایع می تواند معامله را  به استناد خیار تخلف وصف منحل سازد.

(به بیان واضح تر اگر ندیده جنسی را تنها بخاطر اوصاف و تعریفی که  فروشنده از آن کرده است  خریدید و پس از خرید فهمیدید که آن  تعریفی که فروشنده از آن می کرده و اوصافی که از آن می گفته را ندارد می توانید معامله را فسخ کنید. و یا بالعکس اگر مالی که دارید و خودتان ندیدید ولی خریدار دیده است و برای شما اوصافش را گفته و بعد از معامله  و با دیدن اون مال می بینید خیلی بهتر از آنی هست که خریدار  تعریف کرده است. آنجاست که می توانید معامله را فسخ کنید. پس این خیار هم برای خریدار است و هم مشتری).

نکته مهم  1= فراموش نکنید خیار رویت و تخلف وصف فوری می باشد و محض رویت باید صورت پذیرد در غیر این صورت زایل می شود.

نکته مهم 2 = و همچنین در مبیع عین خارجی یا در حکم آن تصور می شود و در مبیع کلی قابل تصور نیست.

نکته مهم 3  = زمانی که وصف مورد معامله به صورت شرط ضمن عقد ذکر شود و سپس معلوم شود که مورد معامله این وصف را نداشته خیاری که به وجود می آید خیار تخلف شرط وصف یا شرط صفت است نه خیار تخلف وصف.

  1. خیار عیب

ماده 422 ق.م:

اگر بعد از معامله معلوم  شود که مبیع معیوب بوده خریدار مختار است در قبول مبیع معیوب با خذ ارش یا فسخ معامله .

پس  در صورتی که معامله ای کردید و یا دیدن مورد معامله متوجه عیب آن شدید می توانید  ارش آن را بگیرید ( مابه تفاوت جنس سالم و معیوب ) و یا اینکه کلا معامله رو فسخ کنید.

توجه = منشا خیار  عیب عرف در معاملات است پس عیب در صورتی عیب محسوب می شود که در عرف معاملات  آن را عیب بدانند.

توجه = شرایط خیار عیب آن است که عیب مخفی بوده باشد و در  هنگام عقد موجود باشد. یعنی زمانی که  معامله  کردید عیب  مخفی بوده و شما ندیده اید  ولی اگر شما عیب را دیده باشید و یا عیب در زمان بعد از عقد ایجاد شود خیار عیب صورت  نمی پذیرد چون هنگام عقد موجود نبوده و یا از آن اطلاع داشته اید.

  1. خیار غبن ( فریفتن – گول زدن )

وفق ماده 416 ق . م :

(هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن می تواند معامله را فسخ نماید).

غبن زمانی  فاحش است که:

_ به مقدار  یک پنجم قیمت یا بیشتر باشد.

_ عرفا قابل مسامحه نباشد.

نکته 1 : برای تعیین میزان غبن ملاک ارزش مبیع در زمان عقد است نه زمان فسخ معامله.

نکته 2 : در صورتی که مغبون هنگام معامله از قیمت مورد معامله باخبر بوده  و با وجود این معامله کرده است خیار غبن نخواهد داشت.

نکته 3 : خیار غبن در اقسام مبیع  بدون در نظر داشت معین و یا کلی بودن آن اجرا می شود.

نکته 4 : پس از علم به غبن فوری است در صورت تاخیر در اجرای آن زایل می شود.

  1. خیار تدلیس ( تاریک ساختن , مبهم کردن) (موجب فریب شود)

طبق ماده  438 ق.م :

(تدلیس عبارت از عملیاتی است که موجب فریب طرف معامله شود به نحوی که معامله کننده بر اثر آن عملیات نسبت  به انجام عقد راغب گردد).

نکته = تدلیس کننده عملیاتی انجام دهد که باعث فریب طرف مقابل شود.

نکته = خیار تدلیس هم برای مشتری (خریدار ) است و هم بایع ( فروشنده).

  1. خیار تبعض صفقه

وفق ماده 441 ق.م :

خیار تبعض صفقه هنگامی بوجود می آید که عقد بیع نسبت به بعض مبیع , به جهتی از جهات  باطل باشد که در این وضعیت خریدار می تواند یا معامله را نسبت به قسمت دیگر  مبیع که صحیح بوده است نیز فسخ کند و یا آنکه معامله را نسبت به آن قسمت نگهدارد و مقدار ثمنی را که برابر قسمت باطل واقع شده است استرداد کند.

شرایط خیار تبعض صفقه :

  • خریدار هنگام معامله نسبت به آن قسمتی که باطل است جاهل باشد.
  • بطلان عقد نسبت به آن قسمتی که باطل است و قسمتی که صحیح است اثبات شود.
  1. خیار تخلف شرط ( شروطی که ضمن عقد آورده می شود)

ماده 234 ق. م :

شرط مندرج ضمن عقد را بر سه قسم :

  • شرط فعل :  پس از انقضا مدت مقرر  و عدم انجام شرط . طبق ماده 240 ق.م : حق فسخ دارد.
  • شرط صفت : در صورتیکه صفتی در ضمن عقد برای مورد معامله شرط شود و پس از معامله معلوم شود مورد معامله صفت مزبور را ند اشته  است می تواند معامله را فسخ کند.
  •  شرط نتیجه  : شرط کردن نتیجه  ای از نتایج در صورت ح-اصل نشدن حق فسخ دارد.
نکته  مهم = شرط نتیجه و شرط صفت قابل اسقاط نیست.

نتیجه گیری

و در انتها باید یاد آور شویم که خیار یک حق مالی است  و مانند تمام حقوق مالی دیگر قال انتقال خواهد بود.

انتقال خیار ممکن است مالی یا قهری (فوت صاحب خیار که به ورثه می رسد )  باشد.ر

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۳ رای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
مشاوره حقوقی ٪۱۰۰ رایگان